زنان در حکومت امام زمان، عجّلاللّهتعالیفرجه الشریف
زنان در حکومت امام زمان، عجّلاللّهتعالیفرجه الشریف
ما در این نوشتار کوتاه نقش زنان در ایّام غیبت و ظهور امام زمان، علیهالسلام، را مورد بررسی قرار میدهیم.
نقش زنان در دوران غیبت صغری
شیخ صدوق، رحمةاللهعلیه، از احمد بن ابراهیم نقل کرده است که در سال 262 ق. بر حکیمه دختر امام جواد، علیهالسلام، وارد شدم و از پس پرده با وی سخن گفتم و از او درباره اعتقادش به امامان پرسیدم. او همه آنها را یکایک شمرد و آنگاه حجةبنالحسن بن علی را نیز نام برد...
از او پرسیدم: این فرزند کجاست؟ گفت: در پس پرده غیب است. گفتم پس شیعه به چه کسی پناه ببرد؟ گفت: به جدّه، مادر امام حسن عسکری، علیهالسلام. سپس افزود: این دستور از سوی امام حسن عسکری، علیهالسلام، و بهپیروی از امام حسین، علیهالسلام، صورت گرفته است. زیرا امام حسین، علیهالسلام، در ظاهر برای حفظ جان فرزندش امام سجاد، علیهالسلام، به خواهرش زینب کبری، علیهاالسلام، وصیت کرد و درنتیجه تا مدتی هرآنچه از امام زینالعابدین، علیهالسلام، صادر میشد به حضرت زینب، علیهاالسلام، نسبت داده میشد تا امر پنهان باشد1 و حساسیتها نسبت به امام سجاد، علیهالسلام، کمتر شود. این امتیاز برای جدّه باقی بود تاآنکه کسانی مانند «عثمانبن سعید» و دیگر سفرا و نایبان خاص امام زمان، علیهالسلام، در بین شیعیان شناخته شدند و منزلت یافتند.
پس از شهادت امام عسکری، علیهالسلام، یک بانو، نظر دستگاه خلافت بنیعباس را نسبت به تعقیب امام زمان تغییر داد. نوشتهاند پس از گزارش جعفر کذّاب، که در خانه امام حسن عسکری، علیهالسلام، فرزند خردسالی از آن حضرت باقی مانده است، آنها به خانه امام هجوم بردند و پس از دستگیری صیقل (یکی از کنیزان امام) فرزند خردسال را از او مطالبه کردند. او نخست انکار کرد و آنگاه برای اینکه موضوع برای آنها پوشیده ماند، گفت من حامله هستم. از اینرو آن کنیز را بهدست «أبی الشوارب»، قاضی وقت، سپردند تا از او مراقبت کند. در مدتی که صیقل زیرنظر قاضی نگهداری میشد دستگاه خلافت با مرگ عبید بن خاقانی و شورش صاحب الزنج روبهرو شد و صیقل از وضعیت آشفته سود جست و فرار کرد.2
نقش زنان در دوران ظهور
اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان میشتابند آنهایند که در آن ایّام میزیستهاند و همانند دیگر یاران امام، علیهالسلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهی بهخدمت امام، علیهالسلام، میرسند. در اینباره دو روایت وجود دارد:
روایت اول: امّ سلمه ضمن حدیثی درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت کرده است که فرمود:
یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس إلیه کالطّیر الواردة المتفرقة حتّی یجتمع إلیه ثلاث مأة و أربعة عشر رجلاً فیه نسوة فیظهر علی کلّ جبّار و ابن جبّار...3
در آن هنگام پناهندهای به حرم امن الهی پناه میآورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم میبرند بهسوی او جمع میشوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهاردهنفر گرد میآیند که برخی از آنان زن میباشند که بر هر جبار و جبار زادهای پیروز میشود.4
روایت دوم: جابربن یزید جعفی، ضمن حدیث مفصلی از امام باقر، علیهالسلام، در بیان برخی نشانههای ظهور نقل کرده که:
و یجییء واللّه ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف یتبع بعضهم و هیالآیة الّتی قال اللّه: «أینما تکونوا یأت بکم اللّه جمیعا إنّ اللّه علی کلّ شیء قدیر...»5
بهخدا سوگند، سیصد و سیزده نفر میآیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد. این است معنای آیه شریفه: «هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر میکند. زیرا او بر هر کاری توانا است».
نکته شگفت در این دو روایت این است که میفرماید: سیصد و سیزده مرد گرد آیند که پنجاه نفر ایشان زن هستند!
دوم آنکه: در روایتی که نام یاران برشمرده شده است نام هیچ زنی وجود ندارد.6
در پاسخ این شبهه میتوان گفت: این چند نفر در زمره همان سیصد و سیزده نفر هستند. زیرا اولاً امام، علیهالسلام، میفرماید: «فیهم»؛ یعنی در این عده پنجاه زن میباشد.
دوم: شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد مرد هستند و این کلمه از باب فزونی عدد مردان، چنین ذکر شده است.
سوم: اگر مقصود همراهی خارج از این عده بود امام میفرمود: «معهم»، نه اینکه بفرماید «فیهم»، زیرا این سیصد و سیزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شدهاند و همه یاران و فرماندهان عالیرتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسیار بالایی هستند که برخی با ابر جابهجا میشوند و اینها بدون شک با بقیه مردم آن زمان فرق بسیار دارند. بنابراین اگر بگوییم آنها جزو همان سیصد و سیزده نفر هستند برای آنها رتبه و موقعیت ویژه قائل شدهایم و اگر بگوییم در زمره یاران دیگر حضرت باشند از امتیاز کمتری برخوردارند.
دسته دوم چهارصد بانوی برگزیده هستند که خداوند برای حکومت جهانی حضرت ولیعصر، علیهالسلام، در آسمان ذخیره کرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عیسی، علیهالسلام، به زمین میآیند.
ابوهریره از پیامبر، صلّیاللّه علیه و آله، روایت کرده که:
ینزل عیسی بن مریم علی ثمان ماة رجل و أربع مائة امرأة خیار من علی الأرض و أصلح من مضی.
عیسیبن مریم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترین و شایستهترین افراد روی زمین فرود خواهد آمد.
آیا این زنان از امتهای پیشین هستند یا امت اسلامی زمان پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، و معصومین، علیهمالسلام؛ یا از دورانهای مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شدهاند و برای عهدهداری منصبی در حکومت حضرت میآیند یا برای مسایل دیگر؟ اینها پرسشهایی است که این حدیث از آنها چیزی نمیگوید.
سومین گروه از یاوران حضرت بقیةاللّه، علیهالسلام، زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود. این گروه دو دستهاند: برخی با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخی دیگر فقط از آمدنشان سخن بهمیان آمده است.
در منابع معتبر اسلامی نام سیزده زن یاد میشود که به هنگام ظهور قائم آل محمد، صلّیاللّهعلیهوآله، زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان به مداوای مجروحان جنگی و سرپرستی بیماران خواهند پرداخت.
طبری در دلائل الامامة، از مفضلبن عمر نقل کرده که امام صادق فرمود:
همراه قائم [آل محمد، صلّیاللّهعلیهوآله] سیزده زن خواهند بود.گفتم آنها را برای چه کاری میخواهد؟ فرمود: به مداوای مجروحان پرداخته، سرپرستی بیماران را بهعهده خواهند گرفت. عرض کردم: نام آنها را بفرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجری، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه [مادر عمار یاسر]، زبیدهام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه.7
«صیانه ماشطه» در زمان حضرت موسی میزیسته است و مادر عمار یاسر در ابتدای بعثت به شهادت رسید. «حبابه» در زمان علی، علیهالسلام، و «قنواء» در زمان امام حسن و امام حسین، علیهالسلام، و بقیه در زمانهای دیگر زندگی میکردهاند.
این گروه سیزده نفری رجعت خواهند کرد و خداوند برای قدردانی از آنها، به برکت امام زمان آنها را زنده خواهد کرد.
در این روایت امام صادق، علیهالسلام، از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد میکند. در کتاب خصایص فاطمیّه8 بهنام نسبیه، دختر «کعبه مازینه»، و در کتاب منتخبالبصائر بهنام «وتیره» و «أحبشیه» اشاره شده است.9
زنان سرافراز
او یکی از همان سیزده بانویی است که در دولت حضرت مهدی، علیهالسلام، زنده شده، به دنیا بازمیگردد. وی همسر «حزقیل»، پسر عموی فرعون، و شغلش آرایشگری دختر فرعون بود.او همانند شوهرش به پیامبر زمان خود، حضرت موسی، ایمان آورده بود امّا همچنان ایمان خود را پنهان میکرد.
نوشتهاند: روزی وی مشغول آرایش دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد و بیاختیار نام خدا را برزبان جاری ساخت. دختر فرعون گفت: آیا نام پدر مرا بر زبان آوردی؟ گفت: نه، بلکه نام کسی را بر زبان آوردم که پدر تو را آفریده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو کرد و فرعون صیانه را احضار کرد و گفت: مگر به خداییِ من اعتراف نداری؟ گفت: هرگز! من از خدای حقیقی دست نمیکشم و تو را پرستش نمیکنم. فرعون دستور داد تا تنور مسی برافروزند و همه بچههای آن زن را در حضورش در آتش افکنند. چون نوبت به طفل شیرخوارش رسید صیانه میخواست به ظاهر از دین برائت جوید که کودک شیرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبر کن که تو بر حق هستی! فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را در آتش افکنده، سوزاندند و خداوند دراثر صبر و تحمل آن زن در راه دین، او را در دولت امام مهدی زنده میگرداند تا هم به آن حضرت خدمت کند وهم انتقام خود را از فرعونیان بگیرد.
وی هفتمین نفری بود که به اسلام گروید و بدینسبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترین شکنجهها را براو روا داشت.10
او و شوهرش یاسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار کرد که پیامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنینکاری نشدند. او نیز زره آهنی به سمیه و یاسر پوشانید و آنها را در آفتاب سوزان نگهداشت. پیامبر که گاه از کنارشان عبور میکرد آنها را به صبر و مقاومت سفارش مینمود و میفرمود:
صبرا یا آل یاسر فإنّ موعدکم الجنة.
ای خاندان یاسر، صبر پیشه سازید که وعده گاه شما بهشت است.
سرانجام ابوجهل برهریک ضربتی وارد ساخت و ایشان را بهشهادت رساند.11
خداوند این زن را به پاداش صبر و مجاهدتی که در راه اعتلای اسلام نشان داد و بدترین شکنجه را از دشمن خدا تحمل کرد، در ایّام ظهور مهدی آل محمد، صلّیاللّهعلیهوآله، زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهی را ببیند و در لشکر ولیّ خدا به یاوران آن حضرت خدمت کند.
او معروف به «امعماره» و از زنان فداکار صدر اسلام است که در برخی از جنگهای پیامبر اسلام، صلّیاللّهعلیهوآله، شرکت جسته و مجروحان جنگی را مداوا کرده است. او در جنگ احد بهترین نقش را ایفا کرد. با دیدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر به دفاع از جان شریف پیامبر پرداخت و در این راه بدنش زخمهای فراوان برداشت.
پیامبر عزیز این فداکاری را ستود و به فرزندش عماره چنین فرمود:
امروز مقام مادر تو از مردان جنگی والاتر است.12
پس از فروکش کردن جنگ، نسیبه با سیزده زخم13 سنگین به همراه دیگر مسلمانان به خانه برگشت و به استراحت پرداخت. با شنیدن فرمان پیامبر خدا، صلّیاللّهعلیهوآله، که فقط مجروحان جنگ باید به تعقیب دشمن بشتابند، نسیبه از جای برخاست و آماده رفتن شد، امّا بهعلت شدت خونریزی نتوانست شرکت کند. همین که پیامبر از تعقیب دشمن برگشت، پیش از آنکه به خانه برود، عبداللّه بن کعب مازنی را برای احوالپرسی نسیبه و سلامتی وی به نزد او فرستاد و چون از سلامتی وی آگاه گشت شادمان موضوع را به پیامبر خبر داد.14
نسیبه از کسانی است که برای یاری امام مهدی، علیهالسلام، زنده خواهد شد.15
از زنان پرهیزکار و خدمتکار حضرت رسول، صلّیاللّهعلیهوآله، است. پیامبر بهاو مادر خطاب میکرد و میفرمود:
هذه بقیة اهل بیتی.16
این زن، باقیماندهای از خاندان من است.
وی همواره در کنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداوای مجروحان میپرداخت.17
ام ایمن از شیفتگان خاندان امامت بود که در ماجرای فدک، حضرت زهرا، علیهاالسلام، او را بهعنوان شاهد معرفی کرد. وی پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت.18 خداوند به برکت مهدی آل محمد، علیهالسلام، به هنگام ظهور، او را زنده میگرداند تا در لشکرگاه امام به خدمت گماشته شود.
در روایت دو بانو بدین نام مشهور شدهاند: ام خالد احمسیه و ام خالد جهنّیه. شاید مقصود ام خالد مقطوعة الید (دست بریده) باشد که یوسفبن عمر، پس از بهشهادت رساندن زیدبن علی بن الحسین در کوفه، دست او را به جرم شیعه بودن قطع کرد. در کتاب رجال کشی درباره شخصیت و مقام این زن فداکار از امام صادق، علیهالسلام، مطلبی ذکر گردیده که حایز اهمیت است. ابوبصیر گوید: در خدمت امام صادق نشسته بودیم که ام خالد مقطوعةالید از راه رسید. حضرت فرمود:
ای ابابصیر، آیا میل داری که کلام امّ خالد را بشنوی؟
من عرض کردم: آری ای فرزند رسول خدا، با شنیدن آن شادمان میگردم... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. دیدم وی در کمال فصاحت و بلاغت صحبت میکند. سپس حضرت پیرامون موضوع ولایت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.19
مشخصات کاملی از او نقل نشده است. احتمال دارد زبیده زن هارونالرشید باشد که شیخ صدوق، رحمةاللهعلیه، دربارهاش گفته است: وی یکی از هواداران و پیروان اهل بیت است. هنگامی که هارون دانست از شیعیان است قسم خورد که طلاقش دهد. زبیده کارهای خدماتی بسیاری داشت که یکی آبرسانی به عرفات است. همچنین نوشتهاند وی یکصد کنیز داشت که پیوسته مشغول حفظ قرآن بودند و همیشه از محل سکونت او صدای تلاوت قرآن شنیده شد. زبیده در سال 216 ق. رحلت کرد.20
از زنان والامقامی است که دوره زندگی هشت امام معصوم را درک کرد و پیوسته مورد لطف و عنایت ایشان قرار داشت. در یک یا دو نوبت بهوسیله امام زینالعابدین و امام رضا، علیهماالسلام، جوانیاش بهاو بازگردانده شد. اولین ملاقات وی با امیر مؤمنان، علیهالسلام، بود که از آن حضرت دلیلی بر امامت درخواست کرد. حضرت در حضور وی سنگی را برداشت و بر آن مهر خود را نقش کرد و اثر آن مهر در سنگ جای گرفت و به او فرمود: پس از من هر که توانست در این سنگ چنین اثری برجای بگذارد او امام است. از این رو حبابه پس از شهادت هر امامی نزد امام بعدی میرفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ میزدند و اثر آن نقش میبست. نوبت که به امام رضا، علیهالسلام، رسید حضرت نیز چنین کرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا، علیهالسلام، زنده بود و پس از آن بدرود حیات گفت.21
روایت شده است که وقتی حبابه به خدمت امام زینالعابدین رسید یکصد و سیزده سال از عمرش سپری شده بود. حضرت با انگشت سبابه خود اشارهای نمود و جوانیاش بازگشت.22
همچنین نوشتهاند: صورت حبابه از زیادی سجود سوخته و از عبادت همانند چوب خشکیدهای شده بود.23
دختر رشید هجری، یکی از شیعیان و پیروان علی، علیهالسلام، و خود از یاران باوفای حضرت امام جعفر صادق، علیهالسلام، است24. وی دختر بزرگمردی است که در راه محبت و دوستی امیر مؤمنان بهطرز دلخراشی بهشهادت رسید. از گفتار شیخ مفید برمیآید که قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبیداللّه بن زیاد شاهد قطع دو دست و دو پای پدر خود بوده و بهکمک دیگران بدن نیمهجان پدر را از دارالاماره بیرون آورده و بهخانه منتقل کرده است. روزی قنواء به پدرش گفت: پدرجان، چرا این همه خود را بهرنج و مشقت عبادت میاندازی! پدر درجواب گفت: دخترم، پس از ما گروهی خواهند آمد که بینش دینی و شدت ایمانشان از ما، که این همه خود را بهزحمت عبادت انداختهایم، بیشتر است.25
چهارمین گروه یاوران امام زمان بانوان پرهیزکاری هستند که پیش از ظهور حضرت بقیةاللّه، علیهالسلام، رحلت کردهاند. به ایشان گفته میشود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلی میتوانی حضور داشته باشی. آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.
رجعت زنان مربوط به گروه خاصی نیست و هر بانویی خود را با خواستهها و شرایط زندگی در حکومت مهدی آل محمد، علیهالسلام، تطبیق دهد ممکن است در آینده از رحمت خداوندی بهرهمند گشته، برای یاری امام زنده شود. یکی از آن شرایط خواندن دعای «عهد» است که در فرد، نوعی آمادگی برای پذیرش حکومت آخرین ذخیره الهی ایجاد میکند. بهفرموده امام صادق، علیهالسلام:
هر که چهل صبح دعای عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر هم پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد...26
انتظار فرج
بیسبب نیست که انتظار از بهترین اعمال شمرده شده است، بلکه فرد منتظرِ دولت مهدی همانند کسی است که در پیش روی رسول خدا شهید گشته و در خون خود غلتیده است و اگر بر همان حالت انتظار از دنیا برود بسان کسی باشد که در خیمه مهدی فاطمه، علیهماالسلام، میباشد.
ابوبصیر از امام صادق روایت کرده که آن حضرت روزی فرمود:
آیا شما را خبر ندهم به چیزی که خداوند عملی را بدون آن از بندگانش قبول نمیکند؟ گفتیم: آری. فرمود: شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، و اقرار به آنچه که خداوند فرموده، از دوستی ما و بیزاری از دشمنان و اطاعت و پیروی از ما. نیز داشتن ورع و پرهیزکاری و انتظار کشیدن برای قائم، علیهالسلام. آنگاه فرمود: بدرستی که برای ما دولتی است، خداوند آن را هر زمانی که اراده کند برقرار میسازد. سپس افزود: هرکس که دوست دارد از یاران قائم، علیهالسلام، باشد باید در انتظار بهسر برد و خود را به ورع و محاسن اخلاق بیاراید، و اگر در همان حال بمیرد برای او اجری همانند کسی است که آن حضرت را درک کرده باشد.27
پي نوشت :
1.سوره تحریم (66)، آیه 11.
2.صدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمالالدین، ج 2، ص50؛ الطوسی، محمد بن الحسن، الغیبة، ص 138.
3.همان، ص 476.
4.الهیثمی، نورالدین علیبن ابی بکر، مجمعالزوائد، ج 7، ص315؛ معجم احادیث الإمام المهدی، ج 1، ص 500.
5.همان.
6.المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 223.
7.الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 314.
8.همان، ص 260.
9.ریاحین الشریعة، ج 5، ص 41؛ به نقل از خصایص فاطمیه.
10.چشماندازی از حکومت مهدی، علیهالسلام، ص 74؛ بهنقل از بیان الائمه، ج 3، ص 338.
11.ابن الاثیر، علی بن ابی الکرم، اسدالغابه، ج 5، ص 481.
12.ریاحینالشریعه، ج 4، ص 353.
13.الواقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج 1، ص 273.
14.همان، ج 2، ص 268.
15.همان، ج 1، ص 270.
16.ریاحین الشریعه، ج 5، ص 41؛ بهنقل از خصایص فاطمیّه.
17.چشماندازی از حکومت مهدی، علیهالسلام، ص 76؛ تهذیب الکمال، ج 35، ص 329.
18.طبسی، محمد جواد، نقش زنان مسلمان در جنگ، ص20.
19.قاموس الرجال، ج 10، ص 387.
20.المامقانی النجفی، عبدالله محمد حسن، ریاحینالشریعه، ج 3، ص 381؛ بهنقل از تنقیحالمقال.
21.همان، ج 3، ص 78.
22.القمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 204.
23.همان.
24.جامعالرواة، ج 2، ص 458؛ رجال شیخ طوسی، ص 341.
25.المفید، محمدبن محمدبن النعمان، الاختصاص، ص 73072.
26.القمی، شیخ عباس، همان، ج 2، ص 294.
27.القمی، شیخ عباس، منتهیالآمال، ج 2، ص 486؛ بهنقل از: النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}